اطلاع رسانی و ارتباطات
اطلاع رسانی و ارتباطات

اطلاع رسانی و ارتباطات

اتهام فیس بوک

فیس بوک متهم به ردیابی کاربران اینترنتی ای است که در آن ثبت نام نکرده اند

فیگارو، سرویس اقتصادی، ژول درمنن، ۱۲ فروردین ۲۰۱۵

نتایج مطالعاتی در بلژیک تأیید می‌کند که فیس بوک قوانین اتحادیه اروپا را در خصوص «کوکی ها» زیر پا می گذارد. مطلبی که توسط سخنگوی این شبکه ی اجتماعی تکذیب می شود.

در اینترنت، وقتی از سایتی به سایت دیگر می روید، مرتب با ماژل های فیس بوک مواجه می‌شوید که می‌تواند یک دکمه «لایک» یا «به اشتراک گذاری» باشد یا یک ارجاع به صفحه ی اصلی وب سایت در حال مشاهده. این ماژل ها پلاگین های اجتماعی نیز نامیده می‌شوند که برای ردیابی کاربران اینترنتی، با نگهداشتن ردی از هر مواجهه با یک ماژول فیس بوک، به کار می رونداما بر اساس یک تحقیق انجام گرفته توسط دو دانشگاه در بلژیک و به سفارش کمیسیون بلژیکی حریم خصوصی، فیس بوک بیش از یک دلیل برای تعقیب کاربران دارد. شبکه اجتماعی از نظر کمیسیون اروپایی یک ردیابی غیرقانونی را انجام می دهد. این تحقیق نشان می‌دهد که حتی کاربرانی که روی فیس بوک ثبت نام نکرده اند هم ردیابی می شوندهمه ی این اقدام‌ها از طریق کوکی ها انجام می شود: پوشه هایی که بعد از مشاهده ی یک صفحه، توسط موتور جست‌و‌جوی وب نگهداری می شوند. آن‌ها کارکردهای متفاوتی دارند: برای مثال، همه ی سایت‌ها از شناسه های قرارداده شده روی کوکی ها برای نگهداشتن کاربر در آن بخش استفاده می کنند. اما پلاگین های اجتماعی فیس بوک، فعالیت‌های کاربران را با اهداف تبلیغاتی زیر نظر دارند.

وقتی یک کاربر یک صفحه از فیس بوک را مشاهده می کند، حتی وقتی که او روی شبکه اجتماعی ثبت نام نکرده باشد، کوکی‌ای دریافت می کند که (اگر آن را حذف نکند)، تا ۲ سال شناسایی اش می‌کند. به محضی که کاربر به یک صفحه‌ ی حاوی پلاگین اجتماعی فیس بوک وارد می شود، شبکه ی اجتماعی او را از طریق کوکی اولیه شناسایی می کند. اگر کاربر بعداً در فیس بوک ثبت نام کند، بعضی تبلیغات می‌توانند او را در رابطه با صفحاتی که قبلاً دیده، هدف بگیرند، احتمالی که فیس بوک آن را رد می کند.

این یک سیاست مد نظر فیس بوک، در صفحه‌ی مربوط به کوکی های شبکه اجتماعی است که به تازگی به روز شده است. شبکه اجتماعی توضیح می‌دهد که: «ما از کوکی ها استفاده می‌کنیم، حتی اگر شما حساب کاربری نداشته باشید یا حتی اگر شما به شبکه متصل نباشید. برای مثال، وقتی شما وصل نیستید، از کوکی ها برای (…) تولید آمار اشخاصی که با خدمات ما در تعاملند و یا وب سایت‌های دربردارنده ی آگهی های ما و شرکایمان استفاده می‌کنیم». بعد از تماس فیگارو با فیس بوک، سخنگوی آن تأیید می‌کند که این آمار به صورت شخص به شخص جمع آوری نمی شوند، بلکه کلی هستند ….

منبع: وب سایت فیگارو

خودزنی تا کی؟ (۳)

اطلاع رسانی و ارتباطات /حمیدرضا نجفی

خشم اژدها جلوی مسجد


در یادداشت قبل اشاره شد که برای رشد و پیشرفت رشته ی ارتباطات، پرفایده خواهد بود به تعاریف، استراتژی ها و محصولات آن بازنگری داشته باشیم تا کاستی ها را بشناسیم و به دنبال رفع آن‌ها برآییم. در این نوبت، ضمن اشاره به یک سریال تلویزیونی، به سراغ بحث تبلیغات تلویزیونی می رویم


در سال ۱۳۸۵ شبکه یک سیما، در ماه رمضان سریالی ۳۰ قسمتی به اسم صاحبدلان به نمایش گذاشت. این مجموعه، زندگی پیرمرد صحافی به نام سیدخلیل صحافزاده را روایت می‌کرد که بعد از دریافت قرآنی برای صحافی، - مطابق با آیه هایی که تلاوت می‌کرد – اتفاقات عجیبی برای او پیش می آمد. هدفِ‌ این اثر، برجسته کردن جایگاه صالحین در جامعه ایرانی و انتقال این مفهوم به بیننده بود که بسیاری از بلایای طبیعی در جامعه، به لطف حضور صالحین دفع و رفع می شوند. صاحبدلان از نقاط قوت زیادی از نظر بازی هنرپیشه ها، کارگردانی، موزیک متن و ... برخوردار بود و خلاصه این که تمام شرایط را داشت تا احساسات مذهبی بیننده ها را در آن روزهای ماه رمضان برانگیزد. اما ...

در قسمت آخر سریال، جایی که داستان به آخر می رسید و پرده از معماها برداشته می شد، پیرمرد (حسین محجوب) در حالت روحانی خاصی مرد، برادرش (حسین کاسبی) بر سر جنازه او اشک می ریخت. همزمان موزیک مت نیز با فراز و فرودهایش ابه ین صحنه‌ها قوت می‌بخشید. نوه پیرمرد (باران کوثری) قرآن را به نفر بعدی (از صالحین) تحویل داد و برای این که کار بیننده را آسان کند، توضیح می‌داد که: «آدم هایی که تا هستن، خدا به خاطر حضورشون بلاها رو از مردم دور می کنه و ....» تا اینجا همه چیز به خوبی پیش رفت و بیننده ی منقلب، آماده بود بعد از دیدن سریال بر سر سجاده رود و از ته دل «الهی العفو» بگوید. دو دقیقه به پایان سریال مانده ، فردی با طنین جبرئیل گونه آیه «اقرا باسم ربک الذی خلق» را تلاوت می کرد و چند نفر دیگر نیز در نهایت زیبایی شروع به خواندن آیاتی از قرآن به زبان عربی و فارسی کردند. اشک به چشمان بیننده آمد و آماده بود پقی بزند زیر گریه که...

ناگهان آن نوار باریک متحرک پایین صفحه (که فقط در شبکه‌های خبری، آن هم به طور ثابت باید به کار برود) در پایین کادر ظاهر شد و شروع کرد به اعلام فیلم های سینمایی شبکه های سیما برای فردا (روز عید فطر):

فیلم سینمایی خشم اژدها ساعت ...، فیلم کمدی شبی در کازابلانکا ساعت ... ، فیلم سینمایی دزدان دریایی کارائیب ۲، فیلم کمدی نورمن، فیلم سینمایی کودک گارفیلد ۲، فیلم کمدی جری لوئیس، فیلم یک تکه نان ... و وقتی این نوار نه چندان باریک ناپدید شد که تصاویر آخر سریال هم به پایان رسیدند. و با این کار، مسوول محترم پخش تبلیغات شبکه یک سیما، در عرض یک دقیقه، تمام زحمات و هزینه های تهیه این سریال را مثل دستمالی در دست گرفته، بینی اش را در آن خالی کرد و دستمال را به دور انداخت. برای مشاهده این دسته گل ارتباطی سیما، می توانید به این آدرس مراجعه کنید و ۳ دقیقه آخر سریال را مشاهده بفرمایید

تصور کنید:

مادربزرگ خانواده با کلی التماس، تک تک اهل منزل را متقاعد کرده که با او پای سریال بنشینند؛ تا اینطوری جلوی سر و صدا و شلوغی را بگیرد؛ علی، پسر بچه‌ی ۱۰ ساله خانواده بازیگوشی نکند، مینا دختر۱۶ ساله خانواده سراغ اینترنت و چت با دوستش ملیحه در اتاق بغلی نرود و بلند بلند نخندد، مسعود پسر ۲۰ ساله خانواده هم پی دوستانش به خیابان نپرد و صدای پدرش را در نیاورد، پدرِ خانواده برای دیدن شبکه ماهواره ای کانال را عوض نکند و مادر هم فعلا ظرف و ظروف را جابجا نکند و صدای آن‌ها را درنیاورد. همگی نشسته اند پای سریال، که ناگهان آن نوار اعلام فیلم‌های فردا که از قضا برای همه‌ی گروه های سنی و همه سلیقه ها تهیه شده، جلوی دیدگان بیننده ها (غیر از مادربزرگ که آن‌قدر اشک به چشم دارد که اصلاً چیزی را نمی‌بیند) رژه می رود. اعضای خانواده که در حال و هوای روحانی فیلم هستند، با دیدن اسم فیلم ها کنجکاو می شوند و چشمهایشان را تیز می کنند تا ببینند برای فردا چه چیز جالبی پیدا می‌کنند.

با وجودی که اتصال و ارتباط آن‌ها با سریال از حالت خطی به صورت نقطه چین درآمده، سعی می‌کنند به روی خودشان نیاورند که حواسشان جمع تیزر شده تا مزاحم بقیه نشوند؛ جز علی کوچولو که از همان اول برای خواندن نوشته جلوی تلویزیون می‌پرد. مسعود خشم اژدها را می بیند و از ذوق از خودش صدای ضعیفی درمی آورد. پدر به او چشم غره ای رفته، مادر با نگاهش او را متوجه مادربزرگ (که حال به وضوح گریه می کند) می سازد. مینا اسم دزدان دریایی کارائیب را که می بیند، توی دلش غنچ می رود، آخر او عاشق بازی! جانی دپ است. پدر حواسش را جمع ساعات پخش کمدی های نورمن و جری لوئیس می کند و مادر هم متوجه عنوان «یک تکه نان» می شود. نوبت به گارفیلد ۲ که می رسد، علی از خوشحالی جیغ می کشد و به هوا می پرد و آخ جون آخ جون کنان، دور اتاق می دود. اما به پدرش که می رسد، یک پس گردنی حسابی نوش جان می‌کند و فریادهای پدر که چرا شلوغ کرده و مزاحم خانم جان شده....

در یک چشم به هم زدن همه چیز به هم می ریزد. صدای فریاد علی بلند می شود و بعد، های های گریه می کند. خانم جان که حالا سریال یادش رفته و مشغول پاک کردن اشک هایش با گوشه‌ی چادر است، بلند می شود و با دل خوری از کتک خوردن نوه عزیزش زیر لب لا الله الا اللهی می گوید و به دستشویی می رود تا وضو بگیرد و نمازش را به جا آورد. مادر خانواده که از این کار پدر کلافه شده، شروع به غرغر می کند که: «مرد، صد دفعه گفتم پس کله بچه نزن خنگ می شه و ... ». و همزمان ظرف ها را تند و تند و با سر و صدا از سر سفره برمی دارد. مسعود که کلافه شده، از این شلوغی استفاده می کند و یواشی از لای در سر می خورد به راه پله و از آن‌جا توی کوچه می پرد . دوستش حسین که یک ربعی منتظرش بوده، می پرسد: «پس کجا بودی تا حالا؟» مسعودهیچی بابا، گیر این ننه بزرگمون بودیم.. چیزی نیست بریم». و با دوستش توی پیچ کوچه گم می شود. مینا که حالا پای چت با دوستش نشسته، دارد داستان کتک خوردن علی را برای ملیحه تعریف می کند و شکایت از این‌که چرا مثل برادرش نمی تواند به کوچه بزند و تا نصفه شب از این دیوانه خانه راحت شود. پدر، علی را که هنوز گریه می کند، در آغوش گرفته و سعی می کند زودتر ساکتش کند تا بتواند فیلم اکشن شبکه ماهواره را که تازه شروع شده، ببیند و مادر هم همین طور که مشغول جمع و جور است، هی غر می زند که صبح تا شب باید مثل کلفت ها بشورد و بسابد و هیچ کس هم نیست که کمکش کند. آن اتاق هم مادربزرگ روی سجاده اش دارد اشک می ریزد وبرای بچه و نوه‌هایش دعای عاقبت بخیری می کند.

با این که تازه ۱۰ دقیقه از پایان سریال گذشته، همه‌ی آن‌ها هم صاحبدلان را فراموش کرده اند و هم فیلم های روز بعد سیما را. مقصر کیست؟ ....

ادامه دارد ...

خودزنی تا کی؟ (۱) - خودزنی تا کی؟ (۲)

ترفندهای بازاریابی داعش

اطلاع رسانی و ارتباطات /حمیدرضا نجفی

اخیراً گزارشی جالب و تکان دهنده از الیزه لُگِوِل، روزنامه‌نگار و گزارشگر فرانسوی، در تلویزیون ملی فرانسه انتشار پیدا کرده که موید اهمیت ارتباطات (به طور عام) و بکارگیری ترفندهای آن در بازاریابی (به طور خاص) است، توجه شما را به خلاصه ای از این گزارش جلب می کنم:


ترفندهای بازاریابی داعش در فیلم‌های ویدیویی منتشر شده در اینترنت

الیزه لُگِوِل


برای اولین بار بود که این فیلم‌ها را می دیدم. غافلگیری واقعی، پی بردن به این نکته بود که گروه داعش از تکنیک های بازاریابی برای اقناع گروه‌های مختلف اجتماعی استفاده می کند.

در ویدیوهایی که اعضای القاعده در سال ۲۰۰۰  منتشر می‌کردند، بیانیه ها یا سخنرانی‌ها نامفهوم بودند، به زبان پشتو تولید می شدند و ترجمه ای ناقص داشتند و امکان بازشناسی آن‌ها برای کسانی که در اروپا زندگی می کردند، تقریباً ناممکن بود. طالبان فیلم‌ها را در نوارهای وی اچ اس ضبط می کردند و به شکلی غیرمستقیم برای شبکه الجزیره می فرستادند.

برعکس، ویدیوهای داعش بسیار خوب تولید شده اند، با تصاویری حاوی کدهای سینمایی و بازی‌های رایانه ای. این‌ها کدهای فرهنگ جهانی هستند و برای جوانان همه نقاط جهان یکسان [و قابل شناسایی و در نتیجه قابل تأثیر]. نکته ی جالب این است که رسانه‌ها نیز کانون توجهات خود را روی خشونت این ویدیوها می گذارند. لذا، هم تلاش قابل توجهی برای تولید این ویدیوها وجود دارد، و هم میل زیادی برای انتشار آن ها. برای این منظور، کافی است داعش به اینترنت دسترسی داشته باشد تا تصاویر به سرعت و به طور خودکار از طریق شبکه‌های اجتماعی منتقل [و همه گیر و جهانی] شوند.

انتشار این ویدیوها، دو هدف را دنبال می کند: اول ایجاد وحشت و بعد،جذب نیرو. هیچ جزییاتی در این فیلم‌ها اتفاقی نیست. انتخاب زبان، ملیت جلادان، لهجه آن‌ها و سایر موارد. حتی فیلمی به زبان روسی ترجمه و منتشر شده که نشان می‌دهد یک جوان قزاق جاسوس های روس را می‌کشد. این فیلم به طور خاص برای اقناع جوانان قزاق تولید شده است. به همین صورت، در ویدیوهای اخیر که برای تهدید فرانسه فرستاده شده، می‌بینیم که یک فرانسوی و یک بلژیکی از لفاظی‌ها و ادبیاتی در گفتار خود استفاده می‌کنند که برای هدف گیری مردم و مخاطبان فرانسوی سازگار است و برای تشویق جوانان به پیوستن به صفوف خود یا بمب گذاری در فرانسه یا بلژیک، به آن‌ها می گویند: «به شما تنها حداقل حقوق یا کمک‌های اجتماعی تعلق می گیرد. شما تحقیر شده اید. بیایید به ما بپیوندید». [قابل توجه اینکه مشکل بیکاری و کمی حقوق، درد مشترک جوانان خانواده‌های مهاجر در فرانسه است و اکثر آن‌ها تفاوت‌های نژادی و زبانی را دلیل اصلی این مساله می دانند.م].

مثالِ «جان کانتلی»، روزنامه‌نگار بریتانیایی و گروگان داعش از سال ۲۰۱۲ نیز مورد بحث‌های زیادی قرار گرفته. او را می‌بینیم که در مجموعه‌ی ویدیوهایی با عنوان «با دقت گوش کنید»، از سیاست‌های خارجی غرب انتقاد می کند. او در ابتدا لباس نارنجی زندانی ها را بر تن دارد و بعد به تدریج، لباس عادی شهروندی: مثل یک گزارشگر در صحنه که در حرکات و گفتار خود آزاد است. این دوگانگی مخصوصاً اعمال شده: او یک گروگان است، اما آزاد، و بخصوص آزاد در بیان و اظهار عقیده. داعش کدها را از «گفته های یک گروگان» به «اظهار نظر آزادانه ی یک روزنامه نگار» تغییر داده است. این یک سوء‌استفاده ی فاحش، اما بسیار بسیار مؤثر برای ایجاد تردید در ذهن است. یک ترفند فوق‌العاده هوشمندانه.

در پس این ترفندهای ارتباطی و به ویژه ساخت این فیلم‌های «دیدنی»، یک کارشناس ارتباطات وجود دارد. اوست که ویس را مامور فیلم گرفتن از جهادیون کرده است. انتخاب این رسانه ی برخط به هیچ وجه اتفاقی نیست. هدف واضح است: تحت تأثیر قرار دادن مخاطبان جوان برخط.

جوامع ما مدرنیته ی جهادگرایی جدید را دست کم گرفته اند. مخاطبان عام ما دوست دارند جهادیون مثل «ریشوهای عقب‌مانده ی بی رحم و بی قانون» در کاریکاتورها کشیده شوند، اما در‌واقع آن‌ها یک کلاشینکوف در یک دست دارند و یک اسمارت فون در دست دیگر. آن‌ها کاملاً بر کدهای ارتباطی جهان مدرن مسلطند؛ حتی بیشتر، با آن‌ها بزرگ شده اند.

اما در مورد خشونت که برای ما غیرقابل درک و غیرقابل قبول است، داعش از منطق خاصی پیروی می کند. در‌واقع در بین مبارزان، جوانانی عصبی و تشنه ی خشونت وجود دارند که در توهم برخورداری از یک قدرت مطلق به سر می برند؛ اما همزمان اعضایی هم در این گروه هستند که بسیار ساختارگرا هستند و در یک نبرد عمیقاً ایدئولوژیک به سر می برند؛ و آن، ایده‌ی فتح نهایی مسلمین و پیروزی خلیفه ی مسلمانان بر کفار است؛ و در این حوزه ی مبتنی بر ایدئولوژی، خشونت سلاحی است که به بعضی از منطق های آن‌ها پاسخ می دهد، از جمله به نگاه آن‌ها به قانون قصاص. آن‌ها می گویند: «شما به مسلمانان ستم می کنید، ما هم با خشونت این کار شما را جبران می کنیم».

من هم به سرعت متوجه شدم که خودم هم [به عنوان روزنامه نگار] در حوزه ی ادبیات و برخی قالب‌های دیگر محدود و محصورم. جای خوشحالی دارد که شاهد بهت و حیرت در استفاده داعش از کدهای ارتباطی باشیم. در واقع، ما هم در حوزه ی ادبیاتِ [فرهنگ گفت و گویِ] ناسازگار خود به دام افتاده ایم. جوامع غربی، دچار یک وقفه ی واقعی در حوزه ی ارتباطات و گفت و گوی متقابل شده اند.

اسلام هراسی بخشی از استراتژی ها (ترفندها) ی آنهاست. چیزی که من از رمزگشایی پیام‌های آن‌ها فهمیدم، این بود که اسلام هراسی هم جزئی از برنامه‌های گروه داعش است. چیزی که آن‌ها می خواهند، در واقع، برخورد بین تمدن هاست. یک نبرد بین دو دنیای آشتی ناپذیر، مبتنی بر پیشگویی پیامبر آن‌ها از یک جنگ بزرگ بین «صلیبیون» و «سپاه حق» قبل از پایان دنیا. با این کار [دنبال کردن پیشگویی پیامبر] سعی می کنند مسلمانان را مجبور به اطاعت از خود کنند و آن‌ها را وادارند که حتی به صورت ناخودآگاه، دنباله روی برنامه ی آن‌ها را شوند.

چاره چیست؟

به نظر می‌رسد که گفت و گو موثرتر از سانسور باشد. در غیر این صورت، باید در شبکه‌های اجتماعی موج وسیعی از بسته شدن حساب‌های کاربری فعال در این زمینه به راه بیفتد، اما این کار به بازی موش و گربه بیشتر شبیه خواهد شد، چون به سرعت حساب‌های جدیدی باز می شوند. مساله‌ی اصلی در گفت و گوهای مقامات دولتی یا تبلیغات رسانه ای این است که جوانانی که قابلیت اقناع شدن توسط جهادگران را دارند، نه اعتقادی به دولت دارند و نه رسانه ها.

به گمان من، راه حل مناسب، در نشر اظهارات اعضای قبلی این گروه است که قبلاً به صفوف داعش پیوسته اند و اکنون حرفی برای گفتن دارند که می‌تواند شنیدنی باشد.

پنج شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۳

پخش: Francetv info

مرد پرنده، هنر، رسانه

اطلاع رسانی و ارتباطات /حمیدرضا نجفی

فیلم مرد پرنده (Birdman)، برنده ۴ جایزه اسکار سال ۲۰۱۵، سوای همه‌ی نکات چشمگیری که در خود داشت، از جنبه‌ی موضوعی نیز قابل ستایش بود. برای بسیاری از تماشاچی ها، مرد پرنده ی همراه قهرمان داستان، همه چیز می‌توانست باشد، جز نفس اماره! به ویژه برای کسانی که از شاهکارهای سینمای هالیوود انتظاری در حد یک داستان زندگی زیبا، واقعه‌ای تاریخی یا داستانی تراژیک یاحتی جلوه‌های ویژه ی خارق‌العاده دارند. پایان این اثر، به شکلی نمادین، بیانگر کشتن و شکست نفس سرکش و وسوسه گر، روی صحنه زندگی بود؛ جایی که بازیگر تئآتر خلقت، به تمام آرزوها، بیم ها و امیدهایی که او را به انتخاب پایانی شیرین و زودبهنگام یا دوامی تلخ و جاودانه می کشاند، نه می‌گوید و راه سومی را برمی گزیند: شکستن قالب تن، برای بقای روح. نتیجه هم شیرین است و هم جاودان. هم تحسین مادی را به دست آورد و هم جاودانگی معنوی (که با پرواز هنرپیشه در سکانس آخر به نمایش درآمد).

این داستان برای شهروندان جوامع دین محور، اخلاق‌گرا یا عرفان پسند، ناآشنا نیست؛ اما روش بیان (Presentation) است که بیگانه و همزمان جذاب می نماید. در این‌جا، اثر هنری ضمن برخورداری از جنبه‌های زیبایی شناسانه ی هنر (سینما)، تکنیک و ابزار ارایه نیز هست، یعنی هم هنر است و هم رسانه.


ایران در جنگ مستقیم با داعش!

اطلاع رسانی و ارتباطات /حمیدرضا نجفی

نقشه جغرافیایی ائتلاف کشورها در مقابل داعش

برای مشاهده بهتر تصویر، اینجا کلیک کنید.

یک نقشه ی جالب در وب سایت نشریه لوموند فرانسه در ۵ اسفند ۱۳۹۳ در مورد موضع گیری کشورهای مختلف نسبت به داعش. جمع کردن این گونه مستندات برای مراکز مطالعاتی و اطلاعات استراتژیک ما بسیار مفید است، زیرا می تواند سند مهمی در آینده محسوب شود. امیدوارم این مراکز با رصد کردن مطبوعات خارجی توسط کارشناسان زبده، حتما از این گونه اسناد و مدارک استفاده کنند... و بخصوص از کارشناسان علوم ارتباطات و زیرشاخه های این رشته بهره ببرند.

منبع نقشه: وب سایت لوموند