اطلاع رسانی و ارتباطات /حمیدرضا نـجفی
تنها یک صدا و آن، موسیقی است! صدایی که تمام انگلستان را تسخیر کرد! صدایی که کم کم به تمام خانههای انگلستان نفوذ کرد! و از پیچیدگیهای رفتاری توده ی ۵ تا ۱۸ ساله که حرف آخر را میزنند، بهره برد! از رادیو کارولاین حرف میزنیم;، رادیویی غیرقانونی (فاقد مجوز) که ۳۸ میلیون شنونده داشت! با فرستنده ای که در اصطلاح «دزد دریایی» نامیده میشد و پهنه آسمان را از بی بی سی ربوده بود. با این وجود، این رادیو طرفداران خاصی داشت که تردیدی در نشان دادن خودشان نداشتند. ماجراجویان امواج، در ساختمانی در محله ممفر اقامت داشتند و در راس آنها، مدیر ۲۴ ساله رادیو رونان اورایلی ایرلندی و مشاورانش که در حال گرفتن آگهیهای بازرگانی هستند. بقیه کارها روی یک کشتی صورت میگیرد. یک کشتی قدیمی روی دریای کاراییب که تغییر کاربری یافته تا در خارج از آبهای بریتانیا آنتن فرستندهاش را به حرکت درآورد. بر روی عرشه، برنامههای رادیویی یا به عبارت دیگر دیسکهای موسیقی چیزی کم و کسر ندارند. در تمام ۲۴ ساعت شبانه روز میتوانند به استودیوی شناور خوراک دهند تا بتواند پاسخگوی معتادان به این رادیو باشد. مجری اعلام کننده ستارههای موسیقی دد براون به شدت مورد علاقه میلیونها انگلیسی زیر ۲۰ سال بود. دزدان دریایی امواج، برای خودشان قواعد و قانونهایی داشتند: فقط ۶ دقیقه آگهی بازرگانی در ساعت و نه بیشتر. برای مابقی دقایق، ترانهها و تصنیفهای خوانندهها پخش میشد. و بدین ترتیب بود که به یمن یک آنتن در وسط دریا، رادیو کارولاین میلیونها لیر استرلینگ در بریتانیا به دست آورد.
اطلاع رسانی و ارتباطات /حمیدرضا نـجفی
دومینیک لکور فیلسوف، تحولات ناشی از دیجیتالی شدن را در رابطه با یادگیری و روابطمان با دیگران تجزیه و تحلیل میکند.
آیا ما اشتیاق خواندن کتابهای کاغذی را با کتابهای دیجیتال از دست میدهیم؟ آیا باید با آمدن تبلتها روش نوشتن در دفتر یادداشت را فراموش کنیم؟ آیا همه روابطمان حتی خصوصیترین آنها تحت تاثیر دنیای مجازی تغییر خواهند کرد؟ و بالاخره اینکه آیا برای پرورش معنوی خود، باید با این جنبش تا مرز خروج از شبکههای اجتماعی به مخالفت برخاست؟
استفان ویال در عنوانگذاری آخرین کتابش با تیتر «موجودیت و صفحه نمایش» تردید نکرد. این عنوان نشاندهنده گرایش او به این است که: «چگونه دنیای مجازی ادراک را تغییر میدهد». ویال به جای قربانیکردن خود به پای اشتیاق جنونآمیز جامعه به تکنولوژی یا نمایش تغییرات بشریای که در آن انسان با استفاده از تکنولوژیهایش میتواند باهوشتر، پایدارتر و خوشبختتر از خودش باشد، بر مطالعه تاریخ تکنولوژی متمرکز میشود. او در «انقلاب دیجیتال» یک رویداد بزرگ فلسفی میبیند.
تغییر ساختار ادراک ما
استیو جابز بنیانگزار معروف اپل که تقریبا دو سال از مرگش میگذرد، می تواند منبع خوبی در این مورد باشد. او میگوید: عصر جدید در توانمندیهای ما در انجام امور هوشمند ـ نه فقط کار دستی بلکه با رایانه ـ متمایز میشود.
به این ترتیب ما در یک جریان «گسترش حوزه ریاضیات» شرکت میکنیم؛ مرحله جدیدی از ماشینیشدن جوامعمان. برای مثال ریاضیات وارد نوشتن یک متن، ارسال یک پیام یا گوش دادن به یک موزیک میشود، همین طور اشتراک یک ویدیو، جستجوهای جغرافیایی، استخدام یک کارمند، تکمیل و ارسال اظهارنامههای مالیاتی و …
همین طور که این لیست (امور متکی بر حوزه ریاضیات) گسترش مییابد، کارشناسان نیز از تعریف و تمجید آن فروگذاری نمیکنند. آنچه مهمتر است اینکه همه ما دعوت شدهایم: نه به اینکه متوجه موجودیت جدید («موجودیت مجازی» که وضعیتهای قبلی کم و بیش افلاطونی از واقعیت تا مجاز را دور می زند) بشویم، بلکه متوجه تغییر ساختار ادراک خود گردیم؛ تغییری بسیار بنیادیتر از آنچه در انقلابهای تکنولوژی پیشین اتفاق افتاده است.
نداشتن گوشی تلفن هوشمند غیرقابل تحمل به نظر میآید
اگر به رشد و توسعه اخیر تلفن فکر کنیم، میبینیم که عدم برخورداری از یک موبایل یا گوشی هوشمند تقریبا غیرقابل تحمل به نظر میرسد. در ۱۵ سال گذشته، رابطه با دیگران عمیقا در جهت یک تعامل بیشتر، شدیدتر و پیوستهتر تغییر یافته است.
در مواجهه با جایگاه و تاثیرات سریعی که ریشه در دیجیتال دارند، ریشههای دیجیتال باید به تفکر «شکاف دیجیتالی بین نسلی» توجه داشته باشند. ما در مورد فرآیندهای قدرتمند ناشی از دیجیتالی شدن که بسیار از «حالت طبیعی» دور هستند، با هم ابراز همدردی میکنیم. اما فراموش میکنیم که ادراک و دریافت انسانهای هوموسپین همیشه برآمده از اطلاعات ناشی از فنآوری، پیوند با اشیا و دستگاههای اختراع شده توسط انسان هوشمند است.
هیچ چیز کاملا طبیعی نیست. این یک کوشش بزرک در آموزش خودمان است که برای ایجاد بهترین تغییرات در «موجودیت خود در جهان» باید انجام دهیم. این فرآیند فنآورانه باید متمدنانه باقی بماند، یعنی مطابق با قانون بینالملل و بازتعریف حقوق مالکیت معنوی برای آثار فکری چارچوببندی شوند.
منبع: وب سایت لکروا
اطلاع رسانی و ارتباطات /حمیدرضا نـجفی
در یک دوره ۲۵ ساله که اطلاعات و اخبار اینترنتی ـ تولیدشده بر مبنای مدلهایی کم و بیش بیثبات ـ تقریباً نیمی از تولیدات خبری را تشکیل دادهاند، بیش از ۳۰۰ هزار شغل در روزنامهها و مجلات چاپی ایالات متحده از میان رفتهاند.
دپارتمان کار آمریکا که دوشنبه گذشته این آمار را منتشر کرد، اعلام داشت: «کمتر صنعتی مثل نشریات و انتشارات تا این حد تحت تأثیر عصر دیجیتال قرار گرفتهاند».
این آمار تکان دهندهاند. در فاصله سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۶ از بین ۵۹۴ هزار شغل مرتبط با نشریات کاغذی (روزنامهها و مجلات) در ایالات متحده، حدود ۳۱۶ هزار شغل از بین رفتند، یعنی بیش از نصف مشاغل (۵۳ درصد).
ابعاد این واقعه توسط بیشتر نشریات مخفی شده بود. تعداد روزنامهها نیز به ۱۶ درصد کاهش یافته که در ۲۵ سال گذشته بیسابقه است.
همزمان، اطلاعات و اخبار اینترنتی ۱۶۹ هزار و سیصد پست در اینترنت به وجود آورده است. با کسر این دو عدد درمییابیم که، ۱۴۸ هزار و سیصد شغل از مشاغل نشریات کاغذی از میان رفتهاند.
مشاغل ناپدیدشده
تعدادی از مشاغل در رقابت کاغذ و صفحه نمایش ناپدید شدهاند، از جمله در بخش صفحهچینی و چاپ.
گوردون بورل مدیرعامل شرکت بورل و همکاران تأکید میکند: «قطعا این تعداد آدم برای نگارش، بازخوانی، صفحهچینی و انتشار یک مقاله لازم نیستند. این مقرون به صرفه نیست.»
ریک ادموندز، کارشناس اقتصاد رسانهها از مؤسسه مستقل پوینتر خاطرنشان میکند: «حذف برخی مشاغل برای جداشدن از کارکنان قدیمی و حقوقهای بالا بود.» او اضافه میکند: « در اینترنت داشتن تجربه طولانی ارزش محسوب نمیشد، محیطی که ارزشهای اصلی جوانی، حساسیت به فنآوری و هزینه بود. البته در بعضی موارد نیز قابلیتهای متمایز و اشخاص متفاوت مورد درخواست بودند، یعنی کسانی که تنها نشریات کاغذی را میشناختند. تجربه همانقدر کم خواهان داشت که چاپ؛ و بازخوانی و کپیگرفتن دیگر فاقد اهمیتی بود که در نشریات کاغذی داشت.»
با وجود این، از نظر ریک ادمونز مفهوم اخبار و اطلاعرسانی اینترنتی در حال تغییر است. او میگوید: «از سال گذشته، دوباره این تفکر به وجود آمده که برخورداری از یک روزنامهنگاری خوب واقعاً مهمتر از یک روش صرفاً مؤثر برای جذب اشخاص است».
در این بین، وبسایتهای خبری در تلاش برای دسترسی به الگویی در تهیه مطالب و سازوکار اقتصادی خود هستند تا به مدلی پایدار و بادوام برسند.
وقت بازاندیشی
در حالی که در نشریات کاغذی پاکسازیها ادامه دارند (همانطور که اخیراً در مورد نیویورک تایمز اتفاق افتاد)، چندین وبسایت که تابحال بر این موج سوار بودند نیز از نیروی کار خود کاستند. ریک ادمونز اینگونه نظر میدهد: «من اعتقادی به یک جریان معکوس ندارم، اما بعضی از وبسایتها که به شروع کارشان خیلی زود اعتماد کردند، به اهدافشان نرسیدند. بنابراین آنها نیز باید شرایط را بازتحلیل کنند».
ادامه روند کاهش
درآمدهای تبلیغاتی نشریات از سال ۱۹۸۰ تاکنون در پایینترین سطح قرار دارد (بنا بر اعلام انـجمن آمریکایی نشریات)، امسال نیز کاهش خواهند داشت و بنابر پیشبینی مشاوران، از این پس (نشریات) باید اول به دنبال آگهیدهندگان اینترنتی بگردند.
در حال حاضر، تبلیغات برخط (اینترنتی) تنها بخشی از درآمدهای تبلیغات کاغذی (۲۱ درصد در سال ۲۰۱۴) را تشکیل میدهند.
گوردون بل میگوید: این روند انتقال (تبلیغات کاغذی به دیجیتال) مشکلآفرین خواهد شد و در یک دوره دو یا سه ساله باعث ناپدید شدن چندین عنوان نشریات کاغذی دیگر میگردد. او به ویژه برای روزنامههای محلی نگران است که بخش قابل توجهی از تبلیغات را در دست دارند، همینطور نشریات تخصصی ملی و بینالمللی که چشماندازی نگرانکننده پیش روی خود دارند.
منبع: وبسایت روزنامه لدوواق
اطلاع رسانی و ارتباطات /حمیدرضا نـجفی
امیلی بل، مدیر Tow Center for Digital Journalism و رئیس سابق بخش دیجیتال روزنامه بریتانیایی گاردین، در سخنرانیای در دانشگاه کمبریج و همینطور در سخنانی که در ابتدای ماه مارس ۲۰۱۶ در Columbia Journalism Review با عنوان «پایان دنیا آنگونه که ما میدانیم: چگونه فیسبوک روزنامهنگاری را در خود بلعید»، به رسانهها هشدار داد. او چگونگی پیشروی رسانههای اجتماعی را به عنوان واسطه هایی برای نشر (اخبار) تشریح کرد.
آیا اکوسیستم رسانهها واقعاً در عرض ۵ سال نسبت به ۵۰۰ سال (قبل از آن) خیلی تغییر کرده است؟
وقتی ما به کندی ضرباهنگ توسعه رسانهها تا به اکنون ـ از اختراع صنعت چاپ تا دستگاههای چاپ صنعتی یا موارد دیگر ـ میاندیشیم، ظهور وب اجتماعی در موبایل یک تحول عمده محسوب میشود. سازوکارهای قبلی مبتنی بر یک فرستنده و چند خواننده یا بیننده بودند. انتشاراتیها محلی و نزدیک به مخاطبانشان بودند. یک پیوند مستقیم وجود داشت. دیگر چنین چیزی نیست. ما احساس میکنیم که ناگهان، همهی اشکالی که در آنها اطلاعات و اخبار منتشر میشدند، تغییر یافتهاند. و این پدیده جهانی است.
تابحال واسطههایی مثل کیوسکهای روزنامه فروشی یا مشاور عالی (رسانههای) دیداری ـ شنیداری (CSA) در فرانسه وجود داشتند.
اول این که پلتفرمها دیجیتال هستند، بنابراین با کدهای رایانهای شکل میگیرند که قابل فهم نیستند. قبلا سازوکار سادهتر و شفافتر بود و توزیعکنندگان در وضوح و شفافیت خاصی به سر میبردند، درحالیکه از این پس الگوریتمها ماتتر و غیرشفافترند.
تفاوت دیگر در مقیاس است: ما از صدها شبکه تلویزیونی و نشریات به میلیاردها صفحه وب رسیدهایم. اینها «بازواسطهاند»، یعنی بازدربرگیرنده عناصر مجموعه با روشی که فقط به پلتفرم توزیع بستگی دارد. دیگر مجموعه محصولات رسانهای ـ مثل یک روزنامه یا یک شبکه ـ وجود ندارند. و فیسبوک، اسنپ چت یا توییتر هند یا ایالات متحده را تحت تأثیر قرار میدهند. آنها در طبیعت و مقیاس متفاوتند.
از نظر شما تمرکز بیسابقه قدرت نشر تکثرگرایی را تهدید میکند، اما اکنون بیش از هر وقت دیگری منبع وجود دارد ...
با وجود تنها چند شبکه اجتماعی در دنیا، تکثرگرایی در نشر کمتر شده است. برعکس، تنوع زیادی در محتوا و موانع کمتری در اظهار عقیده وجود دارد، جز در چند کشور که سطح آزادی در آنها محدود است.
ایجاد برابری بین تولیدکنندگان بیشمار ممکن نیست. برای همین پلتفرمها محتواها را دستهبندی میکنند: توییتر کاربران شناسایی شده را از دیگر کاربران متمایز میکند، فیس بوک روابط نزدیکی با رسانههای حرفهای دارد … پلتفرمها قدرت کمرنگ کردن فلان محتوا یا برجستهنمایی فلان محتوا را دارند.
مشکل در چیست؟
چگونه تصمیم میگیریم که چه نوع مقالههای دلخواه و مطلوب ما هستند؟ آیا این معیارها شفافند؟ چه کسی مسوول است؟ رسانههای اجتماعی ضرورتاً مسوولیتهایشان را در نشر اطلاعات پیشبینی نکردهاند. آنها باید با مثلاً شفافتر شدن، خود را بیشتر با این مساله وفق دهند.
رسانههای اجتماعی بیشتر جوانان را پوشش نمیدهند؟
وقتی وال استریت ژورنال روی اسنپ چت میرود، برای یافتن ۱۵ تا ۲۴ سالههایی است که به اطلاعات و اخبار او علاقه دارند. این یک امکان برای پوشش دادن پانزدهسالههایی است که بدون تلویزیون و با موبایل با اینترنت با سرعت بالا بزرگ شدهاند، چیزی که ممکن است در مورد ۲۴ سالهها صدق نکند. دبیران (نشریات) چارهای ندارند: آنها باید بر روی پلتفرمها حضور داشته باشند. اما آنها یک بخش از کنترل را بر روی انتشاراتشان از دست میدهند … این بخش مخاطرهانگیز برای آنهاست.
پلتفرمهای بزرگ چگونه اقتصاد یک رسانه را تهدید میکنند؟
غولهای فنآوری میتوانند باعث از دست رفتن کسب و کار شوند. اول، فضای تبلیغات مجازی موجود بسیار زیاد است و شبکههای اجتماعی بزرگ قابلیت این را دارند که به آگهیدهندگان کمک کنند یا مخاطبانشان را هدفگیری کنند. از این نقطه نظر آنها بسیار قدرتمندتر از رسانهها هستند. برای رسانهها دشوار است که به درآمد تنها از طریق فروش اکتفا کنند، چراکه برای این کار به یک مزیت رقابتی بسیار عمده و یک محتوای بسیار منحصر به فرد نیاز دارند.
وب سایت بازفید (Buzzfeed) تبلیغات را فقط در قالب مطالب نوشتاری یا ویدیو میفروشد. این در شبکههای اجتماعی دیده میشود و مقرون به صرفه است. آیا این میتواند یک راه حل باشد؟
اول این که بازفید سرمایه اصلیاش را از رسانههای سنتی (مثل گروه دیداری شنیداری NBC Universal) به دست آورده است. فلسفه این انتشاراتی چند بعد دارد، از نظر اقتصادی: از طریق تولید محتوا برای آگهیدهندگان با آژانسهای تبلیغاتی رقابت کند. اما بازفید در مقابل کاهش قیمتها ایمن نیست، حتی اگر تابحال موفق شده باشد آگهیهای خودش را گرانتر بفروشد.
از نظر بازفید در رسانههای اجتماعی موجود آنقدر تنوع هست که از وابستگی به آنها بکاهد. بازفید تنها از پلتفرمهای مهمی مثل فیس بوک که میتوانند مدلهای شما را با تغییرات در الگوریتمهای خود عوض کنند، اجتناب میورزد. تولید محتوای مارک برای آگهیدهندگان همیشه با همه رسانهها سازگار نیست. بیشتر رسانهها در جستوجوی پیدا کردن یک یا چند منبع برای درآمدهای جایگزین با تبلیغات هستند: محتواهای پولی، تنوع در تخصصها، کنفرانسها و غیره. سؤال اساسی دوام رسانههاست. ده سال پیش، یک انتشاراتی پردرآمد میتوانست کمی از آیندهاش مطمئن باشد، چیزی که امروز کم پیش میآید.
منبع خبر: وب سایت لوموند
اطلاع رسانی و ارتباطات /حمیدرضا نـجفی
در فیس بوک: «زنان گرمتر، اما نسبت به مردان کمتر نامطمئن هستند»: این عنوان مطالعاتی است که یک گروه از پژوهشگران روانشناسی و رایانه در پایان ماه قبل (ماه مه ۲۰۱۶) منتشر کرده اند. دانشگاههای پنسیلوانیا، کمبریج، ملبورن و استونی بروک مطالب منتشر شده توسط ۶۸ هزار کاربر فیس بوک، پرطرفدارترین شبکه اجتماعی در دنیا را مورد بررسی قرار دادند. هدف، پیبردن به تفاوتهای آشکار بین مردان و زنان در نحوه ابراز عقیده در فیسبوک بود.
میلیونها داده (متن، عکس، فیلم) منتشر شده، با اطلاع صاحبان مطالب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.پژوهشگران تفاوتهای عمده را به طور روزآمد بررسی و چندصد موضوع رایجتر در هر زمینه را استخراج کردند.
مردان خود را «سردتر» نشان میدهند
طبق نتایج آنها، زنان بیشتر از روابط اجتماعی حرف میزنند (کلمات «دوستان» و «خانواده») و از هیجانات مثبت خود مینویسند («خوشبختی» و «عشق») و عبارات قیدی تاکیدی به کار میبرند («خییییییییلی»). مردان به نوبه خود با «قسم خوردن»، «با تشریح عصبانیتشان (از موضوعات و نه مردم)» متمایز میشوند. مردان بیشتر در مورد ورزش، پیروزی، سیاست، بازیهای رایانهای و هرچیزی که به موسیقی مربوط شود صحبت میکنند. بر طبق نظر پژوهشگران: «برخلاف زنان (...)، موضوعات مورد علاقه مردان کمتر به هیجانات مثبت یا روابط اجتماعی مثبت مربوط میشود».
آنها در سطحی عمومیتر متوجه شدند که زنان «از روشهای گرمتر، مودبانهتر و مهربانانهتر» ی خود را بیان میکنند ، در حالی که مردان خود را «سردتر، ستیزه جوتر و غیرشخصیتر» نشان میدهند. اما «برخلاف پژوهشهای قبلی»، گروه تحقیقاتی تأکید میکند که زنان «کمی در شیوهی ابراز عقیده خود مطمئنترند» و تفاوتی که این گروه تحقیقاتی خاطرنشان میکنند قطعی نیست، اینکه: «در مقابل، ما متوجه شدیم که مردان بیشتر از زبانی سرد و در عین حال بسیار مطمئن» استفاده میکنند.
منبع: وب سایت لوموند